جدول جو
جدول جو

معنی شکل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شکل کردن
(خِ وَ / وِ کَ دَ)
شکل ساختن. صورتی پدید آوردن. (فرهنگ فارسی معین) ، احداث هیأت و حرکتی در روی یا سایر اعضاکه موجب خنده شود شبیه به ادا درآوردن و در محاوره گویند فلانکس شکلک می سازد به همین معنی. (از تعلیقات فروزانفر بر فیه ما فیه ص 256). شکلک درآوردن. (فرهنگ فارسی معین) : مسخره ای داشت عظیم مقرب... هرچند که جهد می کرد پادشاه بر وی نظر نمیکرد که اوشکلی کند و پادشاه را بخنداند. (فیه مافیه ص 24). و رجوع به ترکیب ’شکلک کردن’ در ذیل مادۀ شکلک شود
لغت نامه دهخدا
شکل کردن
شکل ساختن صورتی پدید آوردن، شکلک در آوردن
تصویری از شکل کردن
تصویر شکل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
اصنع مشكّلةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
Complicate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
Disfigure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
défigurer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
compliquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
desfigurar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
sfigurare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
desfigurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
zniekształcać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
kuleta ugumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
entstellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
обезображивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
مشکل بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
ทำให้ซับซ้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
спотворювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
使复杂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
לסבך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
複雑にする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
복잡하게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
karmaşıklaştırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
mempersulit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
জটিল করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
जटिल बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
complicare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
complicar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
compliceren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
ускладнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
усложнять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
komplikować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
komplizieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشکل کردن
تصویر مشکل کردن
complicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدشکل کردن
تصویر بدشکل کردن
verminken
دیکشنری فارسی به هلندی